عصبانیت
|
|
در بيمارستان كودک به دليل شكستگیهای فراوان انگشتان دست خود را از دست داد.
وقتی كودک پدرِ خود را ديد، با چشمانی آكنده از درد از او پرسيد: “پدر انگشتان من كی دوباره رشد میكنند؟”
مرد بسيار عاجز و ناتوان شده بود و نمیتوانست سخنی بگويد، به سمت ماشين خود بازگشت و شروع كرد به لگد مال كردن ماشين…
و با اين عمل كل ماشين را از بين برد و ناگهان چشمش به خراشيدگی كه كودک ايجاد كرده بود افتاد كه نوشته بود:
“دوستت دارم پدر!”
روز بعد مرد خودكشی كرد.
عصبانيت و عشق محدوديتی ندارند.
يادمان باشد چيزها برای استفاده كردن هستند و انسانها برای دوست داشته شدن.
مشكل دنيای امروزی اين است كه انسانها مورد استفاده قرار میگيرند و اين درحالی است كه چيزها دوست داشته میشوند.
نظرات شما عزیزان:
هنوز مونده این جا رو کلیک کن |
یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, |
|
|
|